نوشته اصلی توسط
ش.ع
سلام.
دخترم 18 سالمه
مدتی هست که در روابطم با پدر و مادرم دچار مشکل شدم و نمیتونم صحبت کردن باهاشون رو تحمل کنم
در صورتیکه قبلا هیچوقت باهاشون مشکلی نداشتم
اما الان اصلا طاقت بحث کردن با مادرم رو ندارم و سریع خودمو تو اتاقم قایم میکنم تا حرفهای تکراریشو نشنوم
چیزی که اعصاب منو خرد کرده اینه که مادرم سر کوچکترین چیزها به من گیر میده و ازم میخواد طوری رفتار کنم که باب میل اون باشه وگرنه .. داد و بیداد و سرکوفت و گیر شروع میشه
از اون طرف هم که بابام کلا منو گذاشته به حال خودم .. هیچ حرفی بینمون رد وبدل نمیشه..فقط یه سلام و خسته نباشید و خداحافظ که تازه همینم خیلی موقعها اصلا نداریم..
اینم بگم ما همیگرو خیلی دوست داریم و پدر و مادرم تا حالاهرکاری تونستن برام کردن و واقعا چیزی برام کم نذاشتن و خیلی بهم وابسته هستیم ..
اما نمیدونم از کجا شد از کی بود که هی از هم دور و دورتر شدیم..
الان واقعا کار به جایی رسیده که دارم فکر میکنم جواب کنکور که بیاد اگه خدا بخواد دانشگاه دولتی قبول شم تهران خوابگاه بگیرم برم خوابگاه تا از این جنگ اعصاب راحت شم
واقعا داغونم..
دختر تنهایی هستم و همش تو خونه ام خیلی کم بیرونم..
دوستای زیادی هم ندارم..چندتا دوست صمیمی که سالی یکی دوبار هم میبینیم..
احساس تنهایی شدید میکنم...
بجز مادر و پدرم که رابطه ام با اونا به این وضع و روز افتاده کس دیگه ای که اینقدر عزیز و نزدیک بهم باشه ندارم..